لـِ : لـِ + اسم یا ضمیر» :
مثال : لِسعیدٍ قَلمٌ : سعید کتابی دارد .
سعیدٌ له محفظةٌ : سعید کتابی دارد .
عندَ : « عندَ + اسم یا ضمیر »
مثال: عندَ طالبٍ محفظةٌ : دانش آموز کیفی دارد .
سعیدٌ عندَهُ کتابٌ : سعید کتابی دارد .
عندنا نماذج مثالیة من العلماء لهدایة الأجیال : ما نمونه های والا از علماء برای هدایت نسلها داریم .
لنا طاقات کبیرة و نحن غافلونَ عنها : ما نیروهای فراوانی داریم و از آن غافل هستیم .
معادل های « داشتن » در مضارع و ماضی به شکل مثبت
1- دارد « مضارع مثبت » : له + ..... مثال : لهُ کتابٌ : او کتابی دارد .
2- ندارد « مضارع منفی » : لیس له + ........ مانند لیست لهُ + ...... مانند لیست له محفظةٌ : او کیفی ندارد .
3-داشت « ماضی مثبت » : کان له + ..... مانند : کانت له محفظةٌ : او کیفی داشت
4-نداشت « مضارع منفی « ما کانَ له + ..... مانند ما کانت له محفظةٌ : او کیفی نداشت .
ترجمه ی باید در زبان عربی :
1-متداولترین معادل برای « باید » استفاده از« لام امر + صیغه های غایب و متکلم مضارع » است .-
مانند : لِیکتب التلمیذ : دانش آموز باید بنویسد .
لِیُجاهد المومنونَ أمامَ الأعداء : مومنان باید در برابر دشمنان مبارزه کنند .
۲-معادل های پر کاربرد دیگر برای باید وجود دارد که از ترکیب حرف جر « علی » ساخته می شود .
الف : « علی + اسم یا ضمیر + فعل مضارع منصوب همراه « أن »
مثال علی التلمیذ أن یجتهد : دانش آمز باید تلاش کند .
بــ : یَجِبُ + علی + اسم یا ضمیر + فعل مضارع منصوب همراه « أن »
یَجِبُ علی الطالب أن یَجتَهِد : دانش آموز باید تلاش کند
علینا أن نقطع طرقاً صعبةً للوصول إلی النجاح : ما باید برای رسیدن به موفقیت راه های سختی را طی کنیم .
جـ : علی + اسم یا ضمیر + مصدر
مانند : علیکَ الإجتهاد : تو باید کوشش کنی .
علینا أن لا نشعر بالیأسِ : ما نباید احساس ناامیدی کنیم .
ساختار فعل ها در فارسی وعربی :
1-ماضی ساده یا مطلق در فارسی : بن + شناسه های ( م ـ ی ـ یم ـ ید ـ ند )
مثال : گفتم ــ گفتی ــ گفت ــ گفتیم ــ گفتید ــگفتند
ماضی ساده یا مطلق عربی : ( فعل ماضی + ضمایر متصل مرفوعی در صورتی که قبل از فعل ماضی « قد » و صیغه های « کان » نباشد .
ذهب « رفت » ذهبوا « رفتند » و.......
نکته : ماضی ساده را می توان بصورت نقلی هم ترجمه نمود .
درسَ الطالبُ للوصولِ إلی الأهداف السامیة : دانش آموز برای رسیدن به هدف های والا درس خواند . « خوانده است »
ماضی منفی : ما + فعل ماضی ساده
2- ماضی نقلی در فارسی : بن +ـه « صفت مفعولی» + شناسه های ( ام ــ ای ــ است ــ ایم ــ اید ــ اند )
مثال : گفته ام ــ گفته ای ــ گفته است ــ گفته ایم ــ گفته اید ــ گفته اند )
ماضی نقلی در عربی : « قَد + فعل ماضی ساده »
قد کتب « نوشته است » و .....
قد عانی البشر من ظلم المستکبرینَ مدی التاریخ . « بشر در طول تاریخ ، از ظلم ستمگران رنج برده است . »
3-ماضی بعید در فارسی : « صفت مفعولی + بود _ شناسه های ( م ـ ی ـ یم ـ ید ـ ند )
مثال : گفته بودم ــ گفته بودی ــ گفته بود ــ گفته بودیم ــ گفته بودید ــ گفته بودند
ماضی بعید در عربی :
1- ( کان + قد + فعل ماضی )
کانَ قد کتب « نوشته بود » و .........
نکته : ماضی بعید بدون قد نیز استعمال می شود . « کان ذهب »
2-( فعل ماضی + فعل ماضی )
خَرجَ المعلمُ و قد عَلَّمنا أشیاءَ کثیرةً . « معلم خارج شد در حالی که مطالب بسیاری به ما آموخته بود . »
۴-ماضی استمراری در فارسی : « می + فعل ماضی ساده »
می رفتم ــ می رفتی ــ می رفت ــ می رفتیم ــ می رفتید ــ می رفتند »
ماضی استمراری در عربی :
1- ( کان + فعل مضارع : کانَ یَکتبُ : می نوشت . )
کان علماءالعالم یستفیدون من المؤلفات الإسلامیة : « دانشمندان جهان از تألیفات اسلامی استفاده می کردند .
2- فعل ماضی + فعل مضارع :
جاءت المعلمةُ و هی تتکلّمُ باللغة العربیةَ . « معلم آمد در حالی که به زبان عربی سخن می گفت . »
نکات : اگر فعل ماضی یک قانون کلی و ثابت را بیان کند بصورت مضارع ترجمه می شود .
کان الله علیماً : خداوند دانا است .
فعل مضارع :
1-فعل مضارع اگر در ابتدایش حرف نفی « لا » یا « ما » آمده باشد (بدون این که تغییری در آن ایجاد شود ) بصورت مضارع منفی » ترجمه می شود .
مثال : لا نذهب معک . باتو نمی رویم .
ما ینفعک الکذبُ . دروغ تو را سودنمی رساند .
۲- فعل مضارعی که در ابتدایش یکی از حروف استقبال « ســ » و « سوفَ » باشد ، بصورت « مضارع مستقبل » ترجمه می شود .
مثال : سیَکتبُ ــ سوفَ یکتُبُ : خواهد نوشت .
۳-اگر فعل مضارع با حروف ناصبه ی« أن ، لـِ ، حتّی » منصوب شده باشد ، بصورت « مضارع التزامی » ترجمه می شود .
مثال : أدرسُ لِأنجَحَ : درس می خوانم برای اینکه موفق شوم .
أن یَجلسَ : که بنشیند .
4-فعل مضارع که با حروف « لَن » منصوب شده باشد ( نخواهد + بن ماضی ) ترجمه می شود .
مثال : لَن یَذهبَ :هرگز نخواهد رفت .
5-مضارع مجزوم به « لم » به صورت « ماضی ساده منفی » یا « ماضی نقلی » ترجمه می شود .
مثال : لم یکتب : ننوشت یا ننوشته است .
* لَم یمنع الإسلامُ المرأة مِن التدخُّل فی الشؤون الإجتماعیة . اسلام زن را از ورود به امور اجتماعی منع نکرد . ( نکرده است . )
6-مضارع مجزوم به « لمّا » بصورت « هنوز + ماضی نقلی منفی » ترجمه می شود .
لمّا یکتُب : هنوز ننوشته است .
۷- فعل مضارع مجزوم با « لای نهی » در صیغه های غایب و متکلم بصورت « نباید + مضارع التزامی » ترجمه می شود و در صیغه های مخاطب ، بصورت « امر منفی » ترجمه می شود .
لا یذهب : نباید برود .
لا تَحزن إنَّ الله َ معنا : اندوهگین مباش همانا خداوند با ما است .
8- ابتدای جملاتی که در آن ادوات شرط « إن ، مَن ، أینما ، متی ، مهما ، و إذا « غیر جازم » باشد و بعد از آن فعل شرط و جواب شرط مجزوم بیاید ، فعل شرط به صورت « مضارع التزامی » و جواب بصورت « مضارع إخباری » ترجمه می شود .
مثال : إن تنصروا اللهَ ینصرکم . اگر خداوند را یاری کنید ، او شما را یاری می کند .
9- اگر ادوات شرط در ابتدای جمله ای باشند که درآن فعل های ماضی بعنوان فعل شرط و جواب شرط باشند ، فعل های مبنی به علت مبنی بودن تغییری در آن ها ایجاد نمی گردد اما معنی آن ها بصمرت « مضارع التزامی » ترجمه می شود .
مَن جَدَّ وَجَدَ . هر کس تلاش کند ، می یابد .
10- فعل مضارع هر گاه بعد از فعل امر یا نهی بیاید ، همراه « تا » به صورت « مضارع التزامی » ترجمه می شود .
هَذِّب نفسک ، تنفَع بالعقل . نفس خود را تربیت کن تا از عقل بهره ببری .
فعل امر :
1-فعل امر به صورت « بـ + بن مضارع + شناسه ها » ترجمه می شود .
إذهب « برو
۲-فعل مضارع در صیغه های غایب و متکلم با « لام امر » مجزوم می گردد و به صورت « باید + مضارع التزامی » ترجمه می شود .
نکته : چنین فعلهایی معمولاً در ابتدای جملات به کار می روند .
مثال : لِیکتب : باید بنویسد .
لِیواصل الأمة الإسلامیة جهادها حتی النصر النهائی . امت اسلامی باید تا پیروزی نهائی جهاد خود را ادامه دهد .
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 1244 | helena |
![]() |
0 | 916 | helena |
![]() |
0 | 918 | helena |
![]() |
0 | 944 | helena |
![]() |
0 | 942 | helena |
![]() |
0 | 900 | behniya |
![]() |
0 | 978 | behniya |
![]() |
0 | 891 | behniya |
![]() |
0 | 955 | behniya |
![]() |
0 | 936 | behniya |