عنوان | پاسخ | بازديد | توسط |
داستان خنده دار گم شدن ملا | 0 | 846 | helena |
داستان بی ریاترین راه برای بیان عشق | 0 | 591 | helena |
داستان آموزنده جزیره سبز و گاو غمگین | 0 | 585 | helena |
داستان زیبای چه كشكی، چه پشمی | 0 | 593 | helena |
اس ام اس خاطره های عاشقانه و غمگین | 0 | 609 | helena |
داستان آسایشگاه | 0 | 581 | behniya |
داستان آمونده اشک رایگان | 0 | 595 | behniya |
اس ام اس فلسفی و جملات قصار زیبا (4) | 0 | 594 | behniya |
اس ام اس بیقراری عاشقانه (4) | 0 | 616 | behniya |
جوک های جدید و خنده دار (3) | 0 | 584 | behniya |
در این پست تصویر وسایل آشپزخانه با واژه ی انگلیسی آن ها قرار داده شده است. استفاده از تصویر برای به خاطر سپردن کلمات یکی از بهترین راه ها برای آموختن کلمات انگلیسی است. در پایان شما می توانید تمام عکس ها را در یک فایل فشرده دانلود کنید.
برای دانلود به ادامه ی مطلب بروید.
در این مطلب تصویر یک سری از ابزار قرار داده شده است که شما با دیدن تصاویر و خواندن کلمه ی مربوط به آن ها به راحتی می توانید اسمای آن ها را به خاطر بسپارید. یکی از بهترین روش های یادگیری کلمات و به خاطر سپاری آن ها استفاده از تصاویر است.
برای دیدن کلمات و عکس ها به ادامه ی مطلب بروید.
در این مطلب شما می توانید همه ی اعضای بدن را به همراه تصویر آن ها ببینید و به خوبی اسم آن ها را در ذهن خود جای دهید.
امیدواریم مفید باشد.
برای دیدن عکس ها به ادامه ی مطلب بروید.
When Singapore was ceded to the British in 1819, Temenggong Abdul Rahman, the island's chief, and Sultan Hussain Shah of Johore, under whose jurisdiction Singapore fell, acquired small fortunes in exchange for their power. Sir Stamford Raffles also granted the Temenggong and the Sultan an annual stipend and the use of Kampong Glam for their residence.
برای مشاهده ی مطلب به صورت کامل به ادامه مطلب بروید.
(Format: Mp3 Archive Type: RAR)
برای دانلود به ادامه ی مطلب بروید.
دختر نابينا:
There was a blind girl who was filled with animosity and despised the world. She didn't have many friends, just a boyfriend who loved her deeply, like no one else. She always used to say that she'd marry him if she could see him. Suddenly, one day someone donated her a pair of eyes.
And that's when she finally saw her boyfriend. She was astonished to see that her boyfriend was blind. He told her, "You can see me now, can we get married?" She replied, "And do what? We'd never be happy. I have my eye sight now, but you're still blind. It won't work out, I'm sorry."
With a tear in his eye and a smile on his face, he meekly said, "I understand. I just want you to always be happy. Take care of yourself, and my eyes."
براي مشاهده ي داستان هاي بيشتر و دانلود تصاوير عاشقانه به ادامه ي مطلب برويد.